اهمیت و لزوم کسب اساسی ترین علم ( اصول سه گانه )
طاعت یعنی عامل نجات دهنده، فقط شامل نماز ، روزه و... نیست؛ بلکه انجام وظیفه الهی در مقابل خانواده، دوست و همسایه می باشد . انسان در برخورد با هر یک از موارد مذکور نیازمند کسب علم و آگاهی است . کسب معارف الهیه، لازم ترین و مهم ترین علمی است که بدون آنها، هیچ علمی را نمی توان به درستی کسب کرد . بدون این معارف انسان دچار افراط و تفریط خواهد شد .
آنچه عمل را بالا برده و به آن ارزش می دهد، آگاهی و بینش فرد است . پیامبر (صل الله و علیه و آله) می فرماید: عمل کم با علم بسیار، بهتر از عمل زیاد با علم کم است ..
کسب علم براساس نیاز آخرتی
کسانی که در دنیا خیلی سریع عمل کرده و همواره خود را محاسبه می کنند، در آخرت بدون معطلی و عذاب، به حسابشان رسیدگی می شود؛ لذا در کسب علم باید وقت خود را براساس نیازهای آخرتی تنظیم کرد.
لازم ترین علم،علمی است که انسان را اصلاح کند و آفت های راه را به او بشناساند . زیرا مهم این است عملی را که انجام می دهیم، حفظ کرده و سالم با خودمان به ابدیت ببریم . چنین علمی ندانستنش به ما آسیب می زند و در حرکت به ابدیت دچار مشکل خواهیم شد هر چند که یادگیری علوم دنیایی در جهت ساختن آخرت زیباتر خواهد بود .
مهم ترین علومی که انسان برای یادگیری آنها وقت بگذارد و حتی سختی بکشد، حلال و حرام است . در واقع مهم ترین عامل در تامین سعادت ابدی، تولد سالم و ماندن در صراط مستقیم، یادگیری مسائل دینی، عبادی، معاشرتی، اخلاقی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ... آشنا بودن با آلودگیها و آفتهای راه است .
کسی که علم و آگاهی ندارد، رشد و تکاملی هم نخواهد داشت ودر طول مسیر زندگی، در حال حرکت است، اما همواره در انتهای راه است وهمیشه نتیجه زحماتش تباه می شود؛ زیرا عمر خود را برای امور موقتی در دنیا تلف می کند .
امام صادق ( علیه السلام) می فرماید : دوست دارم جوان را در دو حالت ببینم؛ یا در حال یادگیری علوم باشد و یا در حال انجام وظیفه انسانی باشد . افراد گروه سوم به خاشاک روی آب تعبیر شده اند که با هر موج و نسیمی روحشان متلاطم می شود دائما متلون اند، در نتیجه روح خود را تباه می کنند .
اثرات مخرب جهل در زندگی انسانها :
جاهل نمی تواند حق را اداء کند؛ پس در روابط خود دچار افراط و تفریط شده و چون نمی تواند رابطه درستی بر قرار کند، باعث می شود روح او، استعدادها و نعمتهای خدایی را ضایع کند و دچار گناه می شود.
معنای علم در احادیث اسلامی
علم به معنای شناخت قوانین حرکت انسان از دنیا به آخرت (عقاید، اخلاق، احکام ) است که الگوی حرکت انسان برای حرکت به سمت کسب روح سالم می باشد به طوری که می توان گفت : اطاعت صحیح، تنها در گرو کسب علم است .
پیامبر (صل الله و علیه و آله) فرمودند :برای هر چیزی راهی است و راه بهشت، کسب علم است .
جایگاه علم در زندگی انسان :
طلب علم گاهی بر شب زنده داری وعمل به مستحبات برتری دارد . پیامبر اکرم (صل الله و علیه وآله) فرمودند :« العلم افضل العباده » . علم از عبادت بالاتراست . چرا که کسب معرفت ، اولین مرحله هر حرکت است و عبادت نیز از این قاعده مستثنی نمی باشد .
جایگاه و رتبهُ طالب علم :
حجم اطلاعات علمی انسان مهم نیست؛ مهم این است که شوق حرکت و تلاش برای کسب علم در وجودش بوده و دائمی باشد . در این صورت، مشمول آمرزش و مغفرت خاص خداوند قرار می گیرد .
تمام موجودات جهان برای طالب علم استغفار می کنند .کسی که در طلب علم است، بهشت هم در طلب اوست .
آفات عدم کسب علم:
1- بدون کسب علم، هرگز آفت های مسیر حرکت ابدی مان را نخواهیم شناخت و در صدد رفع آنها بر نمی آییم .
2- تنها سرمایه ما روح ماست و تنها هدف ما از زندگی کسب قلب سلیم و روح سالم است . لذا با جهل و نادانی روح را به تباهی کشانده و دچار خسران خواهیم شد .
خوشبختي چيست؟
خوشبختي يعني تأمين معقول نيازهاي مادي و معنوي انسان و به‌خاطر حب ذات و خودخواهي، همه به دنبال خوشبختي هستند. همه انسان‌ها امنيت، رفاه، سلامتي، زيبايي، قدرت و... را دوست دارند، اما تفاوت انسان‌ها در تأمين نيازهايي كه خوشبختي مي‌آورد، برمي‌گردد به اين‌كه استعدادهاي «خود حيواني» خود را بيشتر شكوفا كرده باشند يا «خود الهي» خود را.
تفاوت‌هاي «خود» حيواني و انساني
خودخواه حيواني:
1 ـ در تأمين ماديات زندگي، تا هر اندازه بتواند پيش مي‌رود و حيوانيت خود را تقويت كرده و در همان حد حيوانيت باقي مي‌ماند.
2 ـ همه چيز را براي خودش مي‌خواهد و حتي همسر و فرزند و پدر و مادرش را فداي خود مي‌كند تا مثلاً به حكومت برسد.
3 ـ دوست دارد به هرچه از خيرها دست مي‌يابد، هيچ‌كس ديگري نداشته باشد. او «تنهاخور» است.
4 ـ كارهايش با صفات حيواني مثل بخل،‌ حسادت، كينه و... همراه است.
5 ـ خوشبختي را محدود به لذات همين دنيا مي‌داند.
خودخواه الهي:
1 ـ در تأمين ماديات زندگي،‌ از حد نياز فراتر نرفته و اصراف نمي‌كند، بلكه ماديات را زمينه‌ساز حركت معنوي كرده و عمر را صرف كمالات انساني خود مي‌كند.
2 ـ حاضر نيست آن‌چه به‌دست مي‌آورد، خارج از اصولي باشد كه خداوند تعيين فرموده است.
3 ـ دوست دارد به هرچه از خير دست مي‌يابد، ‌ديگران هم برسند. مؤمن «تنهاخور» نيست.
4 ـ از كليه صفات حيواني به دور است.
5 ـ خوشبختي را محدود به لذات زودگذر دنيا نمي‌بيند، بلكه زندگي و سعادت را ابدي مي‌بيند.
شناخت ابعاد وجودي انسان،‌ لازمه خوشبختي
براي رسيدن به خوشبختي بايد درباره ابعاد وجودي انسان شناخت كسب كنيم. اين شناخت در خصوص اين موارد است:
1 ـ بدن، 2 ـ روح، 3 ـ رابطه جسم و روح، 4 ـ طبيعت، 5 ـ رابطه انسان و طبيعت
1 ـ شناخت بدن: براي خوشبختي بايد نيازهاي معقول و حقيقي بدن را بشناسيم. بدن انسان خيلي پيچيده است و بشر با وجود انبوهي از اطلاعاتي كه طي هزاران سال، درباره آن جمع‌آوري كرده، هنوز تنها شناخت مختصري به‌دست آورده است.
بشر هنوز بسياري از بيماري‌ها را نمي‌شناسد. تقريباً در طول هر دو سه هفته، يك بيماري جديد كشف مي‌شود و تا راه‌هاي مقابله با بيماري‌ها و درمان برخي از آن‌ها را ياد مي‌گيرد، بيماري‌هاي جديدتري كشف مي‌شوند.
بشر هنوز در حال دست و پنجه نرم كردن با بيماري‌هاي مهلكي همچون سوزاك و سفليس بود كه بيماري ايدز پا به عرصه وجود گذاشت و اكنون آمار تلفات آن،‌ روز به روز افزايش مي‌يابد، اما هنوز دارويي براي درمان آن كشف نشده است.
بشر بسياري از بيماري‌ها را نمي‌شناسد و با عجز و ناتواني، نام آن را مي‌گذارد «سرطان». انواع سرطان‌ها دائماً از انسان تلفات مي‌گيرند. داروها نيز اكثراً در عين حال كه يك بيماري را درمان مي‌كنند، چند بيماري ديگر ايجاد مي‌كنند. دانشمندان مكرراً مي‌گويند فلان خوراكي براي انسان مفيد است و مدتي بعد نظرشان عوض مي‌شود.
آلكسيس كارل در كتاب «انسان موجود ناشناخته» مي‌گويد: «بشر كوشش زيادي در راه شناخت خود به عمل آورده، اما با وجود اطلاعات فراوان، تنها توانسته است بخش معيني از وجود خود را بشناسد و در كنار هر يك از اجزاي بدن انسان،‌هاله‌اي از ابهام قرار دارد كه حقايق ناشناخته‌اي را در خود دارد و در اين ميان، مجهولات و ناداني ما بسيار است.»
«روسو» مي‌گويد: عقل كلي كه براي بشر قانون تعيين مي‌كند، بايد شهوات و نيازهاي ما را ببيند تا آن‌ها را تأمين كند، اما خود شهوت نداشته باشد.
به فرموده قرآن كريم: «و ما اوتيتم من العلم الا قليلا ـ جز اندكي از علم به شما نداديم[١]
2 ـ شناخت روح: اطلاعات بشر در مورد روح هم بسيار ناچيز است. در مورد روان‌شناسي اصلاً كار جدي نشده است. حتي پيشرفته‌ترين كشورها، داراي بيشترين آمار افسردگي، خودكشي و انواع بيماري رواني هستند. همجنس‌بازي مي‌كنند و آثار و تبعات سوء روحي و جسمي آن را نمي‌فهمند.
اسرار مرگ و زندگي و فلسفه خلقت و... معماهايي است كه براي بشر حل نشده است. نمي‌دانيم از كجا آمده‌ايم و به كجا مي‌رويم و بعد از قبر چه خبر است. وقتي ما انسان را نمي‌شناسيم چگونه براي او قوانين وضع مي‌كنيم تا به خوشبختي برسد؟
«روسو» مي‌گويد: يك عقل كل بايد براي بشر قانون تعيين كند، بشر را خوب بشناسد، سعادت او به بشر مربوط نباشد، اما حاضر باشد به سعادت او كمك كند. احتياجي به بشر نداشته باشد و منافع شخصي نداشته باشد.
3 ـ رابطه روح و جسم: هرچه اطلاعات بشر در مورد جسم و روح كم است، اطلاعاتش درباره رابطه روح و جسم كمتر است.
رابطه‌ي روح و جسم مسأله‌اي است كه بسياري از دانشمندان را به حيرت آورده است.
فلاماريون مي‌گويد: مي‌بينم، فكر مي‌كنم، اما فكر چيست؟ راه مي‌روم. حقيقت اين عمل عضلاني چيست؟ اراده من غيرعادي است، بلكه تمام ويژگي‌هاي روحي من غيرعادي است. وقتي اراده مي‌كنم دستم را بلند كنم، مي‌بينم كه اراده من، بدن و جسم مرا حركت مي‌دهد. حقيقت اين حادثه چيست؟ واسطه‌اي كه موجب صدور يك امر عادي و قوه حيات است چيست؟ چگونه عصب‌هاي بصري، صورت‌هاي خارجي را به فكر انسان انتقال مي‌دهد؟ فكر چگونه درك مي‌كند؟ محل آن كجاست؟
لارژ مي‌گويد: شادي و اندوه چيست؟ چرا گاهي شاد و گاهي اندوهناكيم؟
«روسو» دانشمند فرانسوي مي‌گويد: «براي كسب بهترين قوانين كه به درد همه ملت‌ها بخورد، يك عقل كل لازم است. اگر قرار باشد بشر خوشبختي خود را تأمين كند، ‌بايد تابع قوانيني شود كه هم جسم و هم روح را به نيازهاي حقيقي خود برساند. آن عقل كل بايد رابطه «روح و جسم» را درك كند و قوانين بشري را تعيين كند.»
روسو تأكيد مي‌كند: «عقل كل بايد همه شئون انسان را بشناسد ولي از آن تأثير نپذيرد.»
«موريس مترلينگ» مي‌گويد: «بشر درباره چيزي اظهارنظر مي‌كند و پس از مدتي از نظر خود برمي‌گردد.»
4 ـ شناخت طبيعت: در عالم رمز و رازهاي فراواني هست كه بشر از درك اكثر آن‌ها عاجز است.
«آلبرت اينشتين» نابغه آلماني مي‌گويد: «هيچ رازي در جهان فيزيك و طبيعت نيست كه به راز ديگري در وراي خود منتهي نشود. هر رازي كه كشف مي‌شود، سؤال‌هاي متعدد ديگري را براي انسان ايجاد مي‌كند.» وي تأكيد مي‌كند: «همه بزرگراه‌هاي عقل و كوره‌راه‌هاي علوم نظري، با همه فرضيات و حدسيات، سرانجام به فضاي بي‌پاياني منتهي مي‌شود كه عقل بشر از درك آن قاصر است.»
«روسو» مي‌گويد: عقل كلي كه براي بشر قانون تعيين مي‌كند، بايد طبيعت را خوب بشناسد،‌ اما خودش رابطه‌اي با آن نداشته باشد.»
5 ـ شناخت رابطه انسان با طبيعت: انسان بايد بداند براي كسب خوشبختي، با طبيعت چگونه بايد رابطه برقرار كند. از چه چيزهايي بايد بپرهيزد تا منجر به تلخ‌كامي او نشود. ميلياردها عامل در طبيعت هست كه بر زندگي بشر تأثير دارد، اما بشر آثار آن‌ها را نمي‌شناسد. حتي برخي از آن‌ها را هم كه شناخته، راه برخورد درست با آن‌ها را نمي‌داند. در پي مصرف زياد گازهاي شيميايي، و سوراخ شدن لايه‌ي اُزُن و تابش اشعه فرابنفش خورشيد، از هر 60 نفر استراليايي يك نفر سرطان پوست مي‌گيرد و پس از مدتي مي‌ميرد.
[١] سوره اسراء آیه 85